نقش جاده پیروزی در عملیات طریق القدس

مقدمه
جهاد سازندگي با شروع جنگ تحميلي نقش مؤثر و مهمي در زمينه‌ي فعاليت‌هاي فني و مهندسي در جبهه‌ها ايفا كرد. شايد بتوان بخش بزرگي از پيروزي‌هاي رزمندگان اسلام را در عمليات‌هاي گوناگون جنگ متأثر از ايثار و فداكاري جهادگران دانست. انتخاب واژه‌ي سنگرسازان بي‌ سنگر بيان‌گر عمق فداكاري و اخلاق جوانان جهادي است كه در زير باران گلوله و ديد مستقيم دشمن به احداث خاكريز، پل، سنگر و ساير استحكامات مشغول بودند. عبور نيروهاي ايران از رودخانه‌ي مرزي اروند و غافل‌گيري نيروهاي عراقي در عمليات طريق‌القدس (فتح بستان، سال1360) و والفجر 8 (فتح فاو، سال 1365) از شاخص‌ترين عمليات‌هاي مهندسي ـ رزمي جهاد محسوب مي‌شود كه حيرت جهانيان را برانگيخت و نقش برجسته‌ي جهاد سازندگي را در جنگ نشان داد.

در عرصه‌ي دفاع مقدس، نقش مهم نيروي انساني به وضوح مشاهده مي‌شود، زيرا اين نيروها منبع اصلي و مولّد انرژي در جنگ بودند. بنابراين، منبع عظيم نيروي انساني و سازمان‌هاي پويايي نظير سپاه و جهاد سازندگي و مهارت اين نيروها در ايجاد فضاي مناسب براي ظهور خلاقيت و پرورش نيروهاي انساني خلاق، عواملي مهم و كليدي در هشت سال دفاع مقدس بودند كه نقش تعيين كننده‌يي در جنگ داشتند.
تلاش‌هاي مستمر و بي‌‌وقفه‌ي‌ جهادگران در عرصه‌هاي سازندگي؛ بهره‌گيري از نيروهاي فعال و مخلص؛ تكيه بر توانايي‌هاي مردم در حل مشكلات و از همه مهم‌تر حضور در همه‌ي عرصه‌‌هاي سازندگي و توسعه، در مدّت بسيار كمي اين نهاد را به مجموعه‌يي كارساز، كارامد و پرتوان تبديل كرد كه مي‌تواند الگوي مناسبي براي سازمان‌هاي گوناگون در سطوح ملّي و فراملّي باشد. 
  
جايگاه عمليات طريق‌القدس در راهبرد جنگ
در پي موفقيّت عمليات شكست حصر آبادان با عنوان ثامن‌الائمه(ع) - كه در آغاز سال دوم جنگ اجرا شد و مهم‌ترين تحول نظامي تا آن زمان بود ـ زمينه‌ي لازم براي صورت‌بندي و تدوين استراتژي جنگ با هدف آزادسازي مناطق اشغالي فراهم شد. اين استراتژي ملهم از منويات و رهنمودهاي حضرت امام خميني بود.

براي تدوين استراتژي جنگ، جلسات متعددي با حضور فرماندهان جديد ارتش و مسئولان سپاه برگزار شد. اجراي اين راهبرد عبارت بود از تعيين اهداف پلكاني براي رسيدن به هدف نهايي كه دفع تجاوز دشمن و آزادسازي همه‌ي سرزمين‌هاي اشغال شده از چنگال دشمن و انهدام ارتش عراق بود.
بر همين اساس، عمليات طريق‌القدس اولين حلقه از زنجيره عمليات‌هاي آزادسازي محسوب مي‌شد كه بر مبناي استراتژي جديد طراحي شده بود و اولين گام از سلسله عمليات‌هاي كربلا بود كه پس از بحث و بررسي‌هاي فراوان فرماندهان ارتش و سپاه در منطقه‌ي دشت آزادگان با هدف آزادسازي شهر بستان و 70 روستاي منطقه، طراحي و اجرا شد.
  
طرح مانور عمليات
در طرح‌ريزي مانور عمليات پيش‌بيني شده بود كه نيروهاي سپاه و ارتش بايد با عمليات تهاجمي وسيع و انهدام گسترده‌ي قواي دشمن در اين منطقه، توان رزمي و ميل جنگ‌جويي نيروهاي متجاوز را به شدّت كاهش دهند و براي اجراي حمله‌ي نهايي به منظور بيرون راندن دشمن از سرزمين‌هاي اشغالي آماده باشند.

محورهاي گوناگون عمليات با در نظر گرفتن شاخص‌هاي متعددي مانند وضعيّت دشمن، زمين، ضرورت‌ها و تاكتيك‌هاي ويژه تعيين و براي هر محور اهداف و سازمان رزم مشخص به اين در نظر گرفته شد.
  
تلاش اصلي نبرد
پس از اين كه ارزيابي‌هاي دشمن درباره‌ي توان ايرانيان تحليل و بررسي و مشخص شد كه عراقي‌ها احتمال عبور نيرو و تجهيزات ايرانيان را از  منطقه رملي نمي‌دهند، محور شمالي رودخانه‌ي كرخه به عنوان بازوي اصلي مانور تك احاطه‌يي عمليات انتخاب شد تا بدين ترتيب دشمن غافل‌گير شود. در محور شمال رودخانه‌ي كرخه، تيپ3 زرهي از لشكر92 ارتش و تيپ‌هاي14 پياده‌ي امام حسين(ع) و 34 پياده‌ي امام سجاد(ع) از سپاه پاسداران مأموريت داشتند ضمن تصرف مواضع دشمن در جابر همدان، تلاش اصلي خود را متوجه عمق كنند و پس از انهدام دشمن، شمال شهر بستان و شمال پل‌هاي احداث شده در ابوچلاچ را تأمين كنند.

ايجاد كانال ارتباطي مناسب براي دور زدن دشمن و اجراي عمليات نيروهاي زرهي در كنار نيروهاي پياده و راه‌يابي غافل‌گيرانه به عمق و عقبه‌ي مواضع دشمن در طراحي مانور نبرد نيز پيش‌بيني شده بود.
  
تلاش پشتيباني نبرد
يك مانور جبهه‌يي با استفاده از 2 تيپ پياده‌ي سپاه و 2 تيپ زرهي ارتش طراحي شد كه ضمن پشتيباني از تلاش اصلي، اهداف ديگري را دنبال مي‌كرد كه شامل آزادسازي بستان و منطقه‌ي غرب سوسنگرد و نيز دست‌يابي به كرانه‌ي شمالي رودخانه‌ي نيسان و سواحل شرقي هورالعظيم بود.

  
ضمن اين‌كه در منطقه‌ي غرب سوسنگرد، حد فاصل جنوب رودخانه‌ي كرخه تا رودخانه‌ي نيسان، به دليل گستردگي زمين قرار شد عمليات با دو فلش مجزا، اجرا شود.
  محور نخست، جبهه‌ي غرب سوسنگرد بود كه در جادة سوسنگرد ـ بستان در حد فاصل دهيمي3 و دهلاويه تا نهر عبيد و ساحل جنوبي رودخانه‌ي كرخه قرار داشت كه هدف آن تصرف شهر بستان بود. در اين محور، تيپ25 پياده‌ي كربلا از سپاه و تيپ2 لشكر16 زرهي ارتش مأموريت داشتند در موعد مقرر، تك كنند و پس از انهدام دشمن؛ تصرف پل‌هاي سابله و برقراري تأمين بخش جنوبي پل حاج مسلم و شهر بستان، با عبور از پل رميم و پيشروي در جنوب، پل ابوچلاچ را تأمين كنند.
در اين جبهه، محور دوم، حد فاصل دهيمي1، رمله تا دغاغله با هدف انهدام دشمن در منطقه‌ي شمال رودخانه‌ي نيسان در نظر گرفته شده بود. يگان‌هاي اين محور را تيپ31 پياده‌ي عاشورا از سپاه و تيپ1 لشكر16 زرهي قزوين از ارتش جمهوري اسلامي ايران تشكيل مي‌دادند. اين يگان‌ها مأموريت داشتند كه هم‌زمان با محورهاي ديگر، عمليات را آغاز كنند و پس از انهدام نيروهاي دشمن و تصرف و تأمين پل‌ها و سرپل‌هاي آن‌ها روي رودخانه‌ي نيسان در كناره‌ي شمالي اين رودخانه به پدافند بپردازند و آماده شوند طبق دستور، در جنوب پل‌هاي موجود به تك ادامه دهند و نيروهاي دشمن را در اين منطقه منهدم و پس از آن در حد فاصل آب‌گرفتگي هويزه تا روستاي ابوسخيل (رفيع) پدافند كنند.
  
ايده‌ي احداث جاده
براي طراحي و شروع عمليات، فرماندهان سپاه و ارتش به دنبال يافتن راه‌حلي به منظور حمله‌ي غافل‌گيرانه به دشمن بودند، زيرا از استقرار دشمن در مواضع اشغالي، مدت نسبتاً طولاني مي‌گذشت و دشمن با ايجاد ميدان‌هاي متعدد مين و تقويب مواضع و استحكاماتش براي مقابله و دفاع از هر جهت آماده بود. فرماندهان ارتش و سپاه نيز از ماه‌هاي قبل همواره به دنبال يافتن مناسب‌ترين راه آزادسازي مناطق اشغالي بودند.

ايده‌ي احداث جاده‌ي رملي براي دست‌يابي به عقبه‌ي دشمن و نابودي نيروها و امكانات آنان در عمليات طريق‌القدس پايه‌ريزي شد و مخالفان و موافقان اين طرح در جلسات مشترك و متعدد فرماندهان ارتش و سپاه به طور جدي در خصوص آن بحث كردند.
در جناح شمالي،‌ تپه‌هاي رملي گسترده‌يي به نام شحيطيه پيش‌ روي رزمندگان قرار داشت كه از مجاورت ارتفاعات الله‌اكبر تا تنگه‌ي چزابه امتداد يافته و براي نيروهاي خودي ناشناخته بود. دشمن نيز به دليل عمق زياد اين رمل‌ها - كه به حدود 20 الي 25 كيلومتر مي‌رسيد و حتي عبور نفرات پياده از آن‌ها به سختي امكان‌پذير بود- در عمق مواضع خود، توپ‌خانه و مركز فرماندهي و مهندسي را به آن، متكي كرده بود. بنابراين، رزمندگان اسلام از راه‌هاي گوناگون درصدد كسب اطلاع از وضعيت زمين‌هاي اين منطقه برآمدند. نيروي اطلاعاتي سپاه با مسئوليت سيدعلي حسيني* زير نظر حسن باقري از چند ماه قبل، در اين منطقه فعال بودند. از طرف ديگر، نيروهاي محلي نيز به كمك رزمندگان شتافتند، كه به چند نمونه از آن‌ها اشاره مي‌شو‌د.
حضور مداوم نيروهاي اطلاعات عمليات سپاه از چند ماه قبل - كه به ‌طور مشخص زير نظر حسن باقري و با مسئوليت سيدعلي حسيني فعاليت مي‌كردند،- سبب شده بود كه آنان شناخت كاملي از مشكلات منطقه داشته باشند و راه‌كارهاي مناسبي براي آن‌ها بينديشيد حضور نيروهاي بومي و مشاركت آنان در فعاليّت گوناگون نيز اطلاعات آنان را افزايش داده بود و اين نيروها ضرورت احداث جاده را از چندين ماه قبل دريافته بودند.
محمدحسن نظرنژاد مسئول وقت محور الله‌اكبر و حوادثي بود كه اواخر مرداد و اوايل شهريور1360 در اين محدوده رخ داد. گروه شناسايي تحت‌ امر وي متشكل از نيروهاي سه گردان حر، ابوذر و مقداد بودند كه توانستند با شناخت كامل زمين منطقه با كمك پورولي رئيس يكي از اكيپ‌هاي شناسايي، چشمه‌ي آب سرد و گوارايي را در عمق منطقه‌ي رملي بيابند. وي در خصوص چگونگي مطلع شدن حسن باقري از اين خبر و راه‌حل‌هاي وي به ‌ويژه درباره‌ي ضرورت احداث جاده در اين محور مي‌گويد:
همراه سيدعلي حسيني و پورولي رفتيم، ديدم چشمه‌ي آب سرد و گوارايي آن‌جا هست … موضوع را با حسن باقري در ميان گذاشتم. باقري مي‌گفت:
من باورم نمي‌شود، مگر بروم و ببينم! غروب همان روز رفتيم. چشمه‌ي آب را ديد، گفت: نيروهاي شناسايي اين منطقه را خوب بگردند. اگر بتوانيم از اين‌جا تا چزابه جاده‌يي احداث كنيم، آن‌وقت است كه با عراقي‌ها سينه به سينه و قدم به قدم درگير مي‌شويم. جاده از پشت آن‌ها تا تنگه‌ي چزابه مي‌رود؛ يعني، مي‌توانيم از رو به رو آن‌ها را دور بزنيم! اگر چزابه را بگيريم، نيروهاي عراقي دو قسمت مي‌شوند؛ يعني، ارتباط شمال به جنوب نيروهاي عراقي در منطقه قطع مي‌شود.
اولين اقدام براي احداث جاده شناسايي دقيق رمل‌هاي شحيطيه توسط جهاد بود. به همين منظور، تيمي به فرماندهي مهندس محمد طرحچي فرمانده قرارگاه كربلاي جهاد به منطقه اعزام شدند و اقداماتي بدين ترتيب انجام دادند:
مهندس محمد طرحچي با هم‌كاري تعدادي از برادران ارتشي و سپاهي، به وسيله‌ي اسب، عمليات شناسايي را از كنار رود كرخه شروع و تمام تپه‌هاي رملي تا اطراف تنگه‌ي چزابه و پشت شهرستان (بستان) را زير پا گذاردند. عمليات شناسايي يك شبانه‌روز طول كشيد كه طي آن منطقه كاملاً شناسايي و ابتدا و انتهاي جاده و عوارض طبيعي منطقه مشخص گرديد. اين جاده با عبور از تپه‌هاي رملي و تنگه‌ي صعده به پشت دشمن مي‌رسيد.
پس از اين‌كه مسئولان جهاد سازندگي استان خراسان عمليات شناسايي را به طور كامل انجام دادند، ابتدا و انتهاي جاده و عوارض طبيعي از تپه‌هاي رملي تا ارتفاعات دارالشياع به‌سمت تنگه‌ي چزابه در پشت نيروهاي دشمن تعيين شد.
دست‌رسي به اطلاعات جديد از وضعيت زمين منطقه، فكر احداث جاده را تقويت كرد و كار عملاً وارد مرحله‌ي جديدي شد.
  
تصويب ايده
تصميم به احداث جاده‌ي رملي، بعد از شناسايي‌هاي لازم و جمع‌آوري اطلاعات دقيق و سركشي برخي مسئولان سپاه و ارتش از تپه‌ سبز به سمت غرب ارتفاعات ميشداغ يا به تعبيري تنگه‌ي چزابه و بر اساس پيشنهاد و اعلام آمادگي نيروهاي خلاق و فعال جهاد سازندگي مستقر در منطقه بدين ترتيب تقويت شد: « در 14 آبان 1360 توسط فرماندهان ارتش و سپاه در گلف، جلسه‌يي با واحد مهندسي و جهاد سازندگي گذاشته شد و راجع به احداث جاده از الله‌اكبر تا چاه آب بحث و بررسي صورت مي‌گرفت.»

در آن زمان جلسه‌ ای در ستاد جهاد سازندگي سوسنگرد تشكيل شد و محمدتقي رضوي*  از مسئولان طراز اول  اين ستاد به اين اختصار درباره‌ي عمليات آتي رزمندگان توضيحاتي داد . وي ضمن با اهميّت شمردن احداث جاده و تأكيد بر توان جهاد سازندگي خراسان از نظر امكانات و تجهيزات و نيروي متخصص، با صراحت و به طور رسمي آمادگي جهاد سازندگي خراسان را براي احداث جاده اعلام مي‌كرد. فرماندهان ارتش و سپاه در عين ناباوري از اين پيشنهاد استقبال كردند. در نهايت، طرح احداث جاده‌ي رملي براي رسيدن به عقبه‌ي دشمن و نابودي تسليحات و تجهيزات ارتش عراق در غرب سوسنگرد پايه‌ريزي و پس از بررسي‌هاي فراوان به تصويب قرارگاه مشترك ارتش ‌و سپاه رسيد.
نكته‌يي كه در آن جلسه بر روي آن تأكيد شد، تشكيل ستاد مشتركي به منظور ايجاد وحدت رويه و اجراي هماهنگي‌هاي لازم از جهاد خراسان، ارتش و سپاه در خصوص عمليات مهندسي بود كه محل آن سوسنگرد تعيين شد.

تلاش براي كسب آمادگي
اجراي عمليات مستلزم مقدمات و پيش‌زمينه‌هاي لازم فراواني است. بر اساس تجارب به دست آمده در جنگ، فرماندهان تلاش عمده‌ي خود را معطوف مقدمات نبرد مي‌كردند. اين كار به دنبال تشكيل جلسات متعدد براي انجام هماهنگي‌هاي لازم صورت مي‌پذيرفت و هدف اصلي آن، ايجاد وحدت رويه در واحدهاي پشتيباني، سازمان‌دهي و انسجام و آماده‌سازي كامل نيروها و منطقه و رفع مشكلات و كمبودها براي مرحله‌ي نهايي نبرد بود. معمولاً براي اجراي هر عمليات، در طول جنگ ايران و عراق اقداماتي به اين شرح انجام مي‌شد:

شناسايي منطقه‌ي مورد نظر؛ كسب اطلاعات درباره‌ي استعداد و شيوه آرايش دشمن؛ تشكيل سازمان رزمي مورد نياز براي اجراي عمليات و برنامه‌ريزي براي تدارك نيروهاي رزمنده‌ي شركت‌كننده در عمليات‌؛ طرح‌ريزي مانور مناسب از بين راه‌كارهاي گوناگون؛ انتقال يگان‌هاي رزمي به منطقه‌ي عمليات و آماده‌سازي نيروها و منطقه براي حمله به دشمن و اجراي عمليات در زمان مناسب.
ضرورت ايجاب مي‌كرد در عمليات طريق‌القدس همه‌ي جوانب امور به دقت در نظر گرفته شود؛ از طرفي، نيازها موجب بروز نوآوري و خلاقيّت در جريان عمليات شدند. احداث جاده‌ي پيروزي يكي از كارهاي خلاقانه‌ي جهاد سازندگي بود كه مي‌تواند نمونه و الگويي براي آيندگان باشد.
  
ابلاغ مأموريت
سرزميني كه براي آزادسازي‌اش تلاش مي‌شد بسيار گسترده بود، به همين دليل بايد از امكانات و تجهيزات سازمان‌ها و نهادهاي حاضر در منطقه به گونه‌يي مطلوب استفاده مي‌شد. نيروهاي جهادي كشور هم به همين منظور در چند بخش اصلي سازمان‌دهي و  براي اين نبرد آماده و در مناطق عملياتي حاضر شده بودند. جهادهاي خراسان، سمنان و اصفهان در محور شمال كرخه يا به تعبيري ارتفاعات الله‌اكبر پس از سازمان‌دهي لازم وارد عمل شدند. براي تفكيك وظايف بين واحدهاي مهندسي ارتش و سپاه مأموريت‌هايي از طرف قرارگاه مركزي كربلا و ستاد اصلي جهاد سازندگي براي واحدهاي جهادي مستقر در مناطق عملياتي تعيين و به آنان ابلاغ شد. در آستانه‌ي عمليات طريق‌القدس، مهم‌ترين مأموريت‌هاي جهاد سازندگي، احداث جاده‌ي الله‌اكبر و احداث جاده‌ي پيروزي يا ابوذر بود. علي‌آباديان در اين باره مي‌گويد: «18 آبان‌ماه، كار احداث جاده به نيروهاي جهاد سمنان ابلاغ شد و آنان كار شناسايي و بررسي را انجام دادند.»

در پي ابلاغ مأموريت به فرماندهي يگان‌ها و جهادهاي تعيين شده براي عمليات، فعاليّت آنان براي تحويل گرفتن منطقه و استقرار در آن نقاط، آغاز شد.

احداث جاده
واحد مهندسي جهاد سازندگي خراسان براي اولين ‌بار، در عمليات طريق‌القدس به صورت يك سازمان منظم مهندسي، متشكل از تيم‌هاي گوناگون آغاز به كار كرد و از نظر هماهنگي و فرماندهي شبيه سازمان ارتش و سپاه بود كه در ادامه به فعاليت‌هاي آنان اشاره مي‌شود.

بعد از عمليات و تصرف تپه سبز، يك جاده‌ي تداركاتي از الله‌اكبر به دامنه‌ي اين تپه براي استقرار توپ‌خانه‌ي ارتش كشيده شده بود. اين مسير به نام جاده‌ي الله‌اكبر معروف شد كه طول آن به 7 كيلومتر و عرض آن به 7 متر مي‌رسيد.
با اين اوصاف، موضوع احداث جاده‌ي پيروزي – كه كليد و راه‌كار اصلي ورود به منطقه‌ي شمالي عمليات بود -در دهه‌ي دوم آبان سال1360 با جديت دنبال و طول تقريبي و مسير آن مشخص شد. مسئولان جهاد هم به همراه فرماندهان عمليات چندين بار بر روي تپه‌ها و ارتفاعات حضور يافتند و در جريان كامل امور قرار گرفتند.
به دنبال فراهم شدن مقدمات كار احداث جاده، ضرورت داشت تا نيروهاي زبده‌ي سپاه حاضر در منطقه به كمك نيروها، به‌ويژه در امر مسيريابي جاده بشتابند. در همين خصوص در كتاب عملكرد جهاد سازندگي خراسان در دفاع مقدس آمده است: كه شهيد رضوي به همراه تني چند از برادران جهاد خراسان براي شناسايي به منطقه مي‌روند و بعد از شناسايي، عمليات احداث جاده آغاز مي‌شود.
بعد از اين كه مسئولان جهاد سازندگي استان خراسان كار شناسايي منطقه را به طور كامل انجام دادند، ابتدا و انتهاي جاده و عوارض طبيعي از تپه‌هاي رملي تا ارتفاعات دارالشياع به ‌سمت تنگه‌ي چزابه در پشت نيروهاي دشمن تعيين شد.
سرانجام، پشتيباني جنگ جهاد سازندگي اعلام كرد كه با بهره‌گيري از امكانات خود و با حداكثر سرعـت جاده‌ي مورد نظر را احداث خواهد كرد تا در حركت خودروها و تانك‌ها مشكلي پيش نيايد.
بلافاصله، در دهه‌ي دوم آبان1360 مطابق با نيمه‌ي دوم محرم، كار احداث جاده‌ شروع شد. با توجه به ضرورت اجراي عمليات و تأكيدات مسئولان كشوري و فرماندهان سپاه و نيروي زميني در اواسط ماه محرم، كار با سرعت و تلاش بسيار آغاز شد؛ با اين هدف كه تا آخر ماه محرم اين‌كار به اتمام برسد.
بدين منظور، فرماندهان تيپ14 امام حسين(ع) از سپاه و تيپ3 لشكر92 زرهي اهواز با در اختيار قرار دادن امكانات، تجهيزات و نيروهاي مجرب واحدهاي مهندسي يگان‌هايشان جهاد سازندگي را تقويت كردند و بي‌صبرانه در انتظار نتايج كار بودند، زيرا احداث جاده‌ي خاكي در داخل رمل‌ها، به نيروهاي پياده و زرهي كمك مي‌كرد به سرعت، تپه‌هاي غير قابل عبور را پشت سر گذارند و در شب عمليات همه‌ي نيروهاي عمل‌كننده بنا بر ضرورت از آن استفاده كنند. به هر حال، جهاد سازندگي (شهرستان دامغان) استان سمنان به سرپرستي ابوالفضل حسن بيگي و با مسئوليت اجرايي مهندس علي‌آبادي و ميري، به رغم مشكلات و كمبودهاي فراوان كار سترگ احداث جاده را تقبل كردند.
پس از اين كه هماهنگي‌هاي لازم بين جهاد سازندگي و برادران سپاهي انجام شد، كارهاي مقدماتي براي احداث جاده‌ي ابوذر (پيروزي) آغاز شد و در ادامه، نيروهاي جهاد سازندگي توانستند و مسير جاده‌ را از جداره‌ي خطوط پدافندي و حائل بين دو طرف متخاصم به عمق تپه‌هاي رملي در بخش شمال‌غربي ادامه دهند .
در مرحله‌ي بعد، جهاد سازندگي  براي تقويت نيروي انساني مورد نيازش درخواست نيرو كرد كه 50 نفر از خراسان به منطقه اعزام شدند و از اين به بعد فعاليت‌هاي لازم بدين ترتيب آغاز شد.
اولين گام براي احداث جاده، تشكيل تيم‌هاي مهندسي بود كه به طور شيفتي و شبانه‌روز كار را ادامه دهند. مقدمه‌ي ساخت ابنيه‌ي جاده، ديوار چيني در دو طرف جاده بود كه در اين خصوص طرح‌هاي بسياري ارائه شد. يكي از اين طرح‌ها چيدن تراورس‌ها به طور عمودي بود كه به دليل نبود امكانات و مصالح مورد نياز اين طرح موفق نبود. طرح دوم، جمع‌آوري و چيدن اتومبيل‌هاي اسقاطي و مهندم شده بود كه در محور سوسنگرد دپو شده بودند و قسمتي از ديوار چيني جاده به وسيله‌ي اين اتومبيل‌ها ساخته شد و سومين طرح، چيدن كيسه‌هاي گوني پر شده از خاك و استفاده از نيزارهاي وسيع بود كه در سر تا سر منطقه گسترده شده بودند. هم‌چنين، براي تثبيت شن‌ها از درختان كويري مانند تاغ و گز استفاده شد.
با فراهم شدن مقدمات كار احداث جاده، ضرورت داشت تا نيروهاي زبده‌ي جهاد حاضر در منطقه براي احداث مسير جاده شتاب كنند. به همين منظور اقداماتي بدين ترتيب انجام شد: « حدود 80 كاميون كمپرسي بدون وقفه خاك را از تپه‌ي شحيطيه (حوالي الله‌اكبر) حمل كرده و در مسير تعيين شده روي رمل‌ها مي‌ريختند كه توسط ماشين‌هاي مختلف جاده‌سازي پخش و در رمل كوبيده مي‌شد. براي سهولت حركت، تپه‌هاي بلند رملي‌ بريده شده و شيب مناسبي براي جاده ايجاد شد.»
هم‌زمان با احداث جاده، پيش‌بيني‌هاي اوليه متناسب با پيشرفت كار تغيير مي‌كرد: « بدين ترتيب، از عرض جاده كاسته و در فواصل مساوي يك پاركينگ تعبيه شد، ولي بعداً به ‌خاطر مشكلات به وجود آمده عرض جاده بيش‌تر شد.»
كارها در روزهاي اول كند پيش مي‌رفت، ولي به تدريج سرعت كار افزايش يافت. به دليل نرم بودن تپه‌هاي رملي، استفاده از وسايل چرخ‌دار غير ممكن يا با مشكلات عديده‌يي همراه بود. به همين خاطر براي صاف كردن جاده فقط از بولدوزرهاي زنجيري استفاده مي‌شد.
  
موانع و مشكلات احداث جاده
احداث جاده با مشكلات و موانع بسياري همراه بود، از جمله:
شن‌هاي موجود در منطقه فوق‌العاده نرم و روان و به صورت تپه‌هاي وسيع گسترده بودند. بادهاي تند منطقه شن‌هاي نرم را جا به جا مي‌كردند و در نتيجه رمل‌ها موجب محو شدن جاده مي‌شدند. براي مقابله با اين پديده، اعضاي جهاد حاضر در منطقه با استفاده از هر وسيله‌يي از بيل دستي گرفته تا لودر، پيوسته شن‌ها را از روي جاده مدفون شده كنار مي‌زدند و كار احداث جاده را ادامه مي‌دادند.

مسئولان جهاد سمنان براي تنظيم برنامه‌هاي كاري‌شان بايد از زمان دقيق اجراي عمليات مطلع مي‌شدند كه به دليل طبقه‌بندي اين اخبار قاعدتاً از آن محروم بودند. بحث آب نيز براي نگه داشتن برخي نقاط رملي به طور موقت و جلوگيري از ريزش جاده بسيار مهم بود. مشكل ديگري كه احتمال داشت دشمن را در خصوص احداث اين جاده حساس كند، اين بود كه:
عرض جاده‌ي ابوذر به 7 متر مي‌رسيد كه به ارتفاع 50 سانتي‌متر خاك‌ريزي مي‌شد و بعد از كوبيدن ارتفاع جاده به 30 سانتي‌متر كاهش پيدا مي‌كرد. به علت كم عرض بودن جاده، كمپرسي‌ها قادر نبودند در جاده مانور بكنند و ناچار بودند با دنده عقب به جاده آمده و پس از تخليه‌ي بار خود برگردند
  بر اين اساس، كار احداث جاده درچنين وضعيت سخت و پيچيده‌يي، بسيار دشوار و طاقت‌فرسا بود.
  
راه‌هاي مقابله با مشكلات
بر اساس اطلاعات كسب شده، مسئولان جهاد سازندگي برنامه‌هاي‌شان را به منظور آماده‌سازي جاده و مقابله با مشكلات بدين ترتيب تنظيم كردند: هم‌زمان با كار احداث جاده، به حفظ و نگه‌داري جاده و جلوگيري از ريزش شن‌هاي روان و در نتيجه تخريب جاده به ‌طور اساسي توجه و مشخص شد كه براي اين كار نيز بايد تمهيدات ويژه‌ايي انديشيده شود كه با توجّه به خلاقيّت و ابتكار عمل رزمندگان اسلام به خصوص جهادگردان، اين كار نيز امكان‌پذير و عملي بود. در اين راه، ياري و حضور مردم به منظور تحقق ايده‌هاي مبتكرانه‌ي جهادگران دامغان نقش بسزايي داشت. در ادامه به اختصار به اقداماتي كه دست‌اندركاران احداث جاده انجام دادند، اشاره مي‌شود.

به دليل وجود ماسه‌هاي روان (رمل‌ها‌) ساخت ديوار چيني ضرورت داشت. به همين منظور، براي تأمين گوني از استان كمك خواسته شد. سپس، براي جلوگيري از ريزش تپه‌هاي شني روي جاده و حركت رمل‌ها در كناره‌هاي راه ارتباطي احداث شده با هزاران كيسه‌ي شن ديوارسازي شد. رزمندگان، مهندسان و جهادگران توان مقابله با از هم گسيختگي جاده را نداشتند و اين‌جا صحنه‌ي زيباي ديگري خلق شد و در امر پشتيباني مستقيم نبرد، فرماندهان دست نياز به سوي مردم دراز كردند و باز هم مردم چاره‌ساز شدند.
براي كنترل حركت طوفان شن و بادهاي موسمي در نماز جمعه‌ي اهواز و سوسنگرد از مردم خواسته شد كه به ياري رزمندگان بشتابند. مردم با شور و شعف تمام و عاشقانه در يك بعد از ظهر با همت و تلاش مضاعف، ني‌هاي كنار رودخانه‌ي كرخه را به جاده آوردند و در سمتي كه باد مي‌وزيد كار گذاشتند تا رمل‌ها كنترل شود. كاري كه فقط از دست مردم - كه صاحبان اصلي كشور و حاميان وفادار دفاع در مقابل دشمن و جهاد در راه بيرون راندن متجاوزان از خاك ايران بودند- برمي‌آمد. در اين خصوص، سرهـنگ عـلي صياد شيرازي مي‌گويد: «براي اين‌ كه دوباره شن‌هاي روان نيايد ـ چون صبح كه بلند مي‌شديم، مي‌ديديم شن جاده را گرفته، شن روان بود و با باد مي‌آمد ـ (جهادگران با كمك مردم) ديوار حصيري زدند.»
روستائيان هم به ياري جهادگران آمدند و چاه‌هايي را احداث كردند. اتخاذ چنين تصميماتي كار احداث جاده را تسهيل كرد. تانكرهاي آب‌پاش، جاده را آب‌پاشي مي‌كردند و با اين كار رمل‌ها سفت و محكم مي‌شد و بعد از آن كمپرسي‌ها خاك‌هايي را كه بيش‌تر رس بودند، بر سطح جاده تخليه مي‌كردند و پس از آن غلطك‌ها با كوبيدن خاك رس جاده را تثبيت و براي تردد آماده مي‌كردند و در مكان‌هايي كه بستر جاده بيش از اندازه سست بود، ابتدا به وسيله‌ي تورهاي سيمي، جاده را مفروش و بر روي آن‌ها خاك رس پهن مي‌كردند و سپس آن را مي‌كوبيدند تا سفت شود.
سرهنگ هوشنگ بهرامي در اين باره مي‌گويد: « دو دستگاه لودر و 30 دستگاه كاميون كمپرسي تپه‌ي بزرگي (تپه سبز) از خاك رس را در ارتفاعات الله‌اكبر باز نموده و به داخل رمل‌ها بردند. خاك‌ رس با ملاتي كه از امكانات محلي به دست مي‌آمد، مخلوط شده و بر روي رمل‌ها قرار داده مي‌شد كه مي‌توانست خودروهاي چرخ‌دار را تحمل كند.» 
قرارگاه پيوسته وضعيت كار را پي‌گيري مي‌كرد و همه بي‌صبرانه منتظر بودند كار احداث جاده تمام شود. براي اين كه دشمن در خصوص احداث اين جاده حساس نشود، كار ساخت آن در شب انجام مي‌شد و در روز مسير احداث شده استتار مي‌شد تا دشمن با گرفتن عكس هوايي از منطقه يا از طريق گشت هلي‌كوپتري نتواند به وجود آن و به خصوص به جهت تك احتمالي رزمندگان اسلام پي ببرد.
جاده نقشي حياتي در عمليات داشت. ضمن اين كه به دليل محدوديت زماني، انجام كار به صورت معمولي فراهم نبود، زيرا دشمن پروازهاي شناسايي داشت و احتمال اين كه با تهيه‌ي عكس به موضوع حساس شود و در نهايت عمليات لو برود، وجود داشت. به همين دليل رزمندگان نمي‌توانستند زودتر اقدام به احداث جاده كنند.
جهاد سازندگي نيز به رغم تلاش در راه آماده‌سازي جاده از اخبار و زمان دقيق عمليات اطلاعي در دست نداشت بر همين اساس، اعضاي اين نهاد درصدد برآمدند تا ضمن آگاه شدن از زمان شروع عمليات برنامه‌هاي‌شان را به ويژه آماده‌سازي آخرين مرحله‌ي جاده را بر اساس اولويت‌هاي ابلاغي تنظيم كنند و هم‌زمان با آن به كار خود شتاب و سرعت بيش‌تري بدهند.
  
آخرين هماهنگي‌ها
صبح روز جمعه ششم آذر 1360 بعد از حدود سه هفته فعاليت مداوم براي احداث جاده در محدوده‌ي تپه سبز تا محدوده‌ي ديدگاه اول، فرماندهان سپاه و ارتش و فرماندهان و افسران قرارگاه كربلاي1 از جاده بازديد كردند.

سرهنگ علي صياد شيرازي درباره‌ي احساس خود و فرمانده قرارگاه كربلا و در خصوص ايجاد بستر و زمينه‌ي لازم براي دست‌يابي به موفقيت در عمليات آتي گفت:
پانزده يا شانزده روز بعد، گفتند جاده براي بازديد آماده است. رفتيم براي بازديد همان حالتي كه به سرهنگ نياكي دست داده بود ـ مبني بر اين‌كه پيروز هستيم ـ اين جاده را كه ديديم، به ما هم [فرمانده ارتش و سپاه] دست داد. جاده مثل [پل] پيروزي بود. در همان محوري بود كه مي‌خواستيم برويم. جاي خوبي بود براي حمله؛ به اين دليل كه دشمن فكر كرده بود از جناح چپ او، به علت رملي بودن، نمي‌توانيم پيشروي كنيم. جاده درست شده بود و معني‌اش اين بود كه تنها با نيروي پياده حمله نمي‌كنيم. پشت سر پياده‌نظام، تانك هم مي‌تواند برود، نفربر و امكانات پشتيباني مي‌تواند راه بيفتد و خيلي از مسائل حل است.
عمليات جاده‌سازي با سرعت بسياري آخرين مراحل خود را مي‌گذراند و مسئولان طرح قول دادند كه تا ظهر روز ششم آذرماه، كار به پايان برسد و جاده آماده بهره‌برداري شود. بولدوزرها، تخليه‌كن‌ها و گريدرها با سرعت مشغول كار بودند و شيب آخرين تپه‌ي رملي را مي‌ساختند تا عبور تانك‌هاي چيفتن و خودروهاي آمبولانس و ساير وسايط نقليه به سهولت و با سرعت بيش‌تري انجام شود.
سيدعلي بني‌لوحي يكي از فرماندهان حاضر در منطقه‌ي عملياتي درباره‌ي اين جاده مي‌گويد:
جاده‌ايي كه توسط جهاد احداث شد، تقريباً 30 كيلومتر از مسير تا رسيدن به ديدگاه سوم را پوشش داد و در زمان انتقال گردان‌ها به عمق منطقه ما ناچار بوديم حدود 12 كيلومتر پياده در عمق از رمل‌ها عبور كنيم. براي همين انتقال ادوات زرهي، بردن آمبولانس و نفربر براي حمل مجروحين و تأمين تداركات و مهمات با مشكلات و سختي همراه بود. در هر صورت، آن 8 ـ 7 كيلومتر راه‌سازي، خوب و مؤثر بود، ولي بخش اصلي در عمق منطقه‌ي ‌نبرد همچنان به ‌صورت رمل باقي ماند. براي همين، شب عمليات ما مسير را با فانوس روشن كرديم. به اعتقاد من آن 7 كيلومتر كه جاده احداث شده، به نام جاده‌ي ابوذر يا پيروزي است و بقيه‌ي مسير كه با فانوس روشن كرديم و 12 كيلومتر بود، بايد به نام جاده‌ي فانوس از آن ياد كرد.
به رغم پيش‌بيني اوليه براي احداث جاده‌يي به طول 20 الي 25 كيلومتر، بنا به دلايل گوناگون از جمله كمي وقت؛ تعجيل براي اجراي عمليات و جلوگيري از كشف منطقه‌ي نبرد توسط دشمن، تنها حدود 15 كيلومتر از جاده‌ي حد فاصل تپه سبز تا نزديكي ديدگاه دوم به پايان رسيد و از آن‌جا به بعد نيز به دليل وجود زمين‌هاي محكم بين تپه‌هاي رملي، نيازي به جاده‌كشي تا ديدگاه سوم نبود و فقط قطعات كوتاه رملي (به ميزان حداكثر 2 كيلومتر) بين زمين‌ها را نيز قابل استفاده كردند، در كناره‌هاي اين راه، براي جلوگيري از ريزش تپه‌هاي شني روي جاده و حركت رمل با هزاران كيسه شن ديواره‌سازي شده بود.
از ديدگاه دو تا سه، براي مشخص بودن امتداد مسير و جلوگيري از گم شدن و انحراف خودروها و رزمندگان از مسير در شب، به فاصله‌ي هر 100 متر دستك‌هاي كوتاه چوبي و آهني نصب كرده و فانوس‌هاي كوچكي به آن آويخته بودند و به اين ترتيب مسير مناسبي در دل رمل‌ها و تقريباً موازي با امتداد جناح شمالي نيروهاي دشمن به طول 10 كيلومتر ايجاد شد و امكان عبور نيرو و احاطه و دستيابي سريع به پهلو و عقبه‌ي نيروهاي اشغال‌گر فراهم شد. به همين دليل، عده‌يي اين مسير مال‌رو را كه در امتداد جاده‌ي پيروزي (ابوذر) يا شهدا قرار داشت، جاده‌ي فانوس مي‌نامند.
در واقع، جاده از تپه سبز تا ديدگاه دوم و تا نزديكي چاه آب احداث شد و به دليل محدويت زماني و تجهيزاتي، فرصت نشد تا به ديدگاه سوم برسد و ادامه يابد. در انتهاي جاده نيز يك باند هلي‌كوپتر براي استفاده‌ي يگان‌ها در حين عمليات احداث شد. محلي نيز براي واحد بهداري در نظر گرفته شد تا مقارن با عمليات به وضعيت مجروحان عمليات با سرعت رسيدگي و به وسيله‌ي آمبولانس يا هلي‌كوپتر امكان جا به ‌جايي و تخليه‌ي مصدومان فراهم شود.
سرانجام، با گذشت حدود 3 هفته جاده‌ي پيروزي (ابوذر) و در امتداد آن نيز مسير جاده‌ي فانوس آماده شد. اين فعاليت، كاري بود بس عظيم كه با همت و اراده‌ي مثال‌زدني جهادگران عرصه‌هاي نبرد تحقق يافت.
تلاش شبانه‌روزي جهاد سازندگي شهرهاي دامغان و سمنان وابسته به استان خراسان، اقدام برجسته‌ي مهندسي جنگ بود كه با امكانات و تجهيزات محدود، امّا اراده‌يي آهنين از مرحله‌ي مشاوره و طراحي تا زمان اجرا و اتمام كار انجام شد. خلاقيّت و شكوفايي جهادگران، مددرسان طراحان سپاه و ارتش بود تا با اطمينان از عملكرد آنان، فارغ‌البال، عمده انرژي‌شان را معطوف امور ضروري ديگر بكنند.
نكته‌ي اساسي ديگر شيوه‌ي برنامه‌ريزي و مراقبت‌هاي سنجيده‌ي رزمندگان بود كه به رغم فعاليّت‌هاي فراوان به واسطه‌ي حضور گسترده‌ي نيرو و استفاده‌ي بي‌وقفه از امكانات و تجهيزات مهندسي، دشمن متوجّه كار احداث جاده نشود و ضريب حفاظتي و امنيتي عمليات نيز از بين نرود.
اين اقدام نمايان‌گر فعاليت خارق‌العاده‌ي مهندسي جنگ با مشاركت و هم‌كاري مشترك جهادگران و واحدهاي مهندسي سپاه و ارتش بود كه فعاليت‌هاي گسترده‌ي نبردهاي عظيم و تعيين‌كننده‌ي جنگ را نيز پايه گذاري كرد.

در انتظار اقدام
ماه محرم سال 1402 هجري قمري، به روزهاي آخر رسيد و با وجودي‌كه همه از ابتداي اين ايام انتظار شروع يك عمليات بزرگ را مي‌كشيدند، هيچ تحركي در جبهه‌هاي جنگ انجام نشده بود.

شمارش معكوس عمليات آغاز شده بود. در چنين وضعيتي، مهم‌ترين دغدغه‌ي فرماندهان در آستانه‌ي نبرد شيوه‌ي دست‌رسي نيروهاي زرهي از حوالي روستاي شاكريه به ديدگاه يك و از آن‌جا تا عمق مواضع دشمن در ديدگاه سوم بود، طوري كه مسير را گم نكنند و در تاريكي شب بتوانند بدان دست يابند.
بدين ترتيب، مشكل هدايت يگان‌هاي زرهي براي شب عمليات با ابتكار ديگر نيروهاي خلاق و هوشمند مرتفع شد. در چنين وضعيتي، فرماندهان و يگان‌هاي سپاه و ارتش آماده شدند تا دستور حمله را براي نبردي بي‌امان صادر كنند.
پس از تلاش‌هاي فراوان براي انجام دادن آخرين هماهنگي‌هاي لازم، قرارگاه كربلا - كه با مسئوليت طرح‌ريزي، اجرا، كنترل و هدايت عمليات طريق‌القدس در مجاورت پاسگاه فرماندهي لشكر92 (ابتداي ارتفاعات الله‌اكبر در شمال كرخه) تشكيل و مستقر شده بود -  در اين اثنا وارد مرحله‌ي جديدي از فعاليت خود شد.
بنا بر تدابير قبلي، پايان روز پنجم آذر 1360، زمان آغاز عمليات انتخاب شده بود، اما با توجه به مشكلاتي كه وجود داشت و همچنين آماده نبودن كامل منطقه و يگان‌ها، اجراي عمليات به پايان روز هفتم آذر1360، موكول شد. ساعت شروع درگيري نيز، با توجه به عمق منطقه‌ي عملياتي و نياز به زمان كافي براي دست‌يابي نيروها به اهداف پيش‌بيني شده، ساعت 30 دقيقه‌ي بامداد روز هشتم آذر1360، تعيين شد.
البته، به يگان‌هاي محور شمالي تأكيد شد تا از تاريكي شب ششم آذر، حداكثر بهره‌برداري را كنند و حركت‌شان را در شب آغاز و به سرعت از جاده‌ي پيروزي و تپه‌هاي رملي عبور كنند و خود را به پشت مواضع دشمن برسانند.
در همين خصوص، گردان‌هاي عمل‌كننده در محدوده‌ي ديدگاه3 - كه مي‌بايست مواضع نظامي دشمن را در عمق 18 كيلومتري تصرف مي‌كردند -  نيروهاي‌شان را از 24 ساعت قبل گسيل كردند و بخشي از مسير پر فراز و نشيب رمل‌ها را در اين فرصت پشت سرگذاشتند تا شب حمله در كم‌ترين زمان و فاصله‌ي مكاني وارد عمل شوند و ضريب دست‌يابي به اهداف از پيش تعيين شده را افزايش دهند. بدين ترتيب، نيروهاي گردان‌هاي اباعبدالله(ع)، يازهرا(س)، اميرالمؤمنين(ع) و امام هادي(ع) تيپ14 امام حسين(ع) ، با دستور فرماندهان‌شان راه‌پيمايي خود را از عقبه به سوي اماكني در نزديكي ديدگاه سوم آغاز كردند و در محل‌هاي تعيين شده [لابلاي تپه و رمل‌ها] مستقر شدند.
علي زاهدي فرمانده گردان اباعبدالله درباره‌ي اين تدبير مي‌گويد:
گردان اباعبدالله از محور جاده‌ي پيروزي و شهداي طريق‌القدس - كه توسط برادران جهادگر به عمق (وسعت) 7 تا 8 كيلومتر ايجاد شد - عبور كردند و ما توانستيم دشمن را در عمق 18 كيلومتري دورتر در عقب دور بزنيم؛ بدين ترتيب كه 24 ساعت قبل از عمليات حركت كرديم و در نزديكي درخت‌هاي موجود نيروها را منتقل و پنهان كرديم.
فرماندهان نيروهاي زرهي و مكانيزه نيز به دنبال استفاده از تاكتيك حمله‌ي برق‌آسا بودند، بدين منظور، آنان نيز با رعايت همه‌ي جوانب حفاظتي اقدام به جا به ‌جايي و استقرار نيروهاي‌شان از طريق جاده‌ي پيروزي در ايام قبل از شب عمليات كردند. همه براي رسيدن به آن سوي تپه‌ها و دور زدن خاكريز (دژ) عصا شكل و عبور از خطوط مقدم بي‌تابي مي‌كردند.
  نيروهاي جهادي جلوتر از همه با هماهنگي لودر و بلدوزرهاي‌شان مشغول بودند تا هر جاي كار گره‌يي خورد وارد عمل شوند و  با درك وضعيت عمومي عمليات، ضمن مصروف داشتن همه‌ي توان‌شان، فضا را مهياي رزم ديگري ‌كنند.
سرانجام، پس از حدود بيست شبانه‌روز كار مستمر واحدهاي جهاد سازندگي شهرهاي دامغان و سمنان از استان خراسان*، جاده‌ي پيروزي احداث شد و بدين ترتيب، امكان دست‌رسي نيروهاي خودي در خيز اول به عقبه‌ي دشمن در تنگه‌ي چزابه و پل ابوچلاچ فراهم شد.
  
تأثير وضعيت جوي در عمليات
هم زمان با حضور نيروهاي گردان‌هاي عمل‌كننده در منطقه، وضعيت جوي نيز دگرگون شد. هوا از صبح روز شنبه ابري شد، ‌طوري كه امكان شناسايي هوايي را از هواپيماهاي دشمن سلب كرد. وزش باد نيز مزيد بر علت شد و گرد و غباري تمام سطح منطقه را پوشاند.

از همان ساعت اوليه‌ي ورود نيروها به منطقه و افزايش ترددها و آمد و شدها بر ميزان غبار محلي افزوده شد، اما وضعيت به گونه‌يي بود كه با اوضاع جوي حاكم هماهنگي داشت. اين وضعيّت تا غروب ادامه داشت و هر چه زمان سپري مي‌شد بر شدت بادهاي موسمي و تراكم ابرها افزوده مي‌شد. اين اوضاع خارج از تصور و پيش‌بيني‌هاي قبلي بود. از ساعت 19، باران رحمت الهي نم‌نم و پراكنده شروع به باريدن كرد. چنين وضعيت غيرمترقبه‌يي، بر ميزان حساسيت فرماندهان افزود. آنان فكر همه چيز را كرده بودند، به جز باران. برخي از آنان بارش باران را عامل كندي، توقف و شكست عمليات مي‌دانستند، اما بارش باران در عمليات تأثير بسزايي داشت و كمك‌ فراواني به رزمندگان اسلام كرد، از جمله اين كه:
دشمن كه متوجّه تحركات نيروهاي اسلام براي حمله‌ي گسترده شده بود، دستور آماده‌باش كامل را صادر كرده بود، اما بارش باران ساعاتي قبل از آغاز عمليات و تشديد آن در ساعات بعد، سبب شد تا نيروهاي عراقي گمان كنند كه بر اثر بارش باران، رزمندگان اسلام هرگز حمله نخواهند كرد؛ بنابراين، دشمن در برخي نقاط و محورهاي كم‌اهميّت از ساعت 21 به بعد، دستور آماده‌باش را لغو كرد.
همان طور كه در مباحث قبلي بيان شد، قسمتي از شمال منطقه پوشيده از شن‌هاي روان بود كه عبور از تپه‌ها را بسيار مشكل و سرعت رزمندگان را كند مي‌كرد. اما بارش باران رمل‌ها را سفت و محكم مي‌كرد و رزمندگان مي‌توانستند به راحتي از آن‌ها عبور كنند. بدين ترتيب، نيروهاي رزمنده ايراني مي‌توانستند با سرعت هر چه تمام‌تر، از تپه‌هاي رملي عبور كنند و با پشت سرگذاردن آن‌ها، خود را براي گام بعدي، يعني مرحله‌ي عبور نهايي آماده كنند.
از طرف ديگر، افزايش حضور رزمندگان از غروب روز شنبه هفتم آذر در خطوط مقدم و تردد فزاينده‌ي آنان به ويژه در جاده‌هاي خاكي سبب ايجاد گرد و غبار شديد در حالت عادي و علامتي براي دشمن مي‌شد تا محل حضور و راه‌هاي وصولي رزمندگان را تا پاي كار و معابر، شناسايي كنند، اما بارش باران، همه‌ي آثار گرد و غبار را زايل كرد. علاوه بر اين‌كه شدت بارش باران از ساعات اوليه‌ي شب سبب شد تا نيروهاي گشتي شناسايي و نگهباني دشمن كه هر شب هوشيارانه، مناطق را زير نظر داشتند به داخل سنگرها بروند و ميزان حساسيّت آنان كاهش عمده‌يي يابد.
در چنين وضعيتي رزمندگان اسلام آسوده خاطر، به ويژه در بخش شمالي، تپه‌هاي رملي را پشت سر گذاشتند و بعد از عبور از زمين‌هاي سفت خود را به ميدان‌هاي مين و معابر نفوذي رساندند.

شرح عمليات
به دنبال تاريك شدن هوا (هفتم آذر1360) و قطعي شدن زمان حمله -  در حالي كه دو ساعت بيش‌تر به شروع عمليات نمانده است - فعاليت و تلاش‌ها به اوج خود مي‌‌رسد و همه مترصد شروع عمليات‌اند. قطرات باران كه از سر شب به‌ آرامي بر سر رزمندگان حاضر در منطقه مي‌بارد، با جدي شدن زمان عمليات و حركت نيروها شدت يافته است. گويي رابطه‌ي مستقيمي بين سرعت وارد شدن نيروها به معابر و شدت باران وجود دارد، ديگر از نم‌نم باران خبري نيست، بلكه رگبار منطقه را فراگرفته است.

در اين لحظات نفس‌گير، نيروهاي رزمنده تحت امر يگان‌هاي خود، به موقع در نقاط از پيش تعيين شده حضور مي‌يابند و در انتظار فرمان حمله مي‌مانند.
تلاش براي حضور به موقع مابقي نيروها اوضاع شمال كرخه را كاملاً دگرگون كرده است. به‌طوري كه تعداد بي‌شماري موتورسوار و وانت‌هاي سپاه در رفت و آمد هستند. با وجود ادامه داشتن كار ساخت آخرين بخش و شيب جاده‌ي پيروزي (ابوذر يا شهدا)، ترافيك سنگيني از چندين تانك، نفربر، خودرو و رزمنده‌هاي پياده و سواره در ميان رمل‌ها و حوالي ديدگاه1 به وجود آمده است. تجمع بيش از حد در ميان تپه‌‌ماهورهاي رملي حوالي ديدگاه اول، هنگامه‌ي عجيبي ايجاد كرده است، ‌طوري‌كه امكان لو رفتن اين محور عملياتي به ‌خوبي احساس مي‌شود و همه به شدت نگران هستند. در محورهاي ديگر هم با وجود كم و كاستي‌هاي فراوان، سرانجام، نيروهاي خط‌شكن از عقبه به خط مقدم منتقل مي‌شوند. تاريكي شب همه جا را فراگرفته است كه به يك‌باره با وارد عمل شدن موتورسواران و روشن‌كردن فانوس‌ها، راهي روشن و نوراني در رمل‌ها پيش‌پاي رزمندگان قرار مي‌گيرد كه آنان را از مسير شناسايي به هدف مي‌رساند.
  
فرمان حمله
پس از روزها كار نفس گير در وضعيتي بسيار نگران‌كننده، سرانجام لحظه‌ي موعود فرا مي‌رسد. عقربه‌هاي ساعت،30 دقيقه‌ي بامداد را نشان مي‌دهد و فضاي سكوت قرارگاه در برديه با سخنان محسن رضايي فرمانده سپاه و سپس فرمان حمله‌ي غلامعلي رشيد فرمانده نبرد بدين ترتيب مي‌شكند:

  
بسم‌الله الرحمن الرحيم
ولا حول و لاقوه الا بالله العلي العظيم الان ساعت دوازده و نيم است و طبق توافقي كه با برادران ارتش داشتيم، با توكل بر خدا و با در نظر گرفتن ياري حضرت مهدي عج‌الله تعالي فرجه (صلوات حضار) برادر عزيزمان رشيد مسئول عمليات سپاه، در اين جريان، دستور آغاز عمليات را مي‌دهد، به اميد آن‌كه ان‌شاء الله بتوانيم تا چند ساعت آينده به مرز برسيم

قدسي بي‌سيم‌چي قرارگاه كربلا نيز با به گوش كردن همه‌ي يگان‌ها و واحدها طي پيامي رمز را بدين صورت به آنها اعلام مي‌كند: « از رشيد به كليه‌ي واحدها. از رشيد به كليه‌ي واحدها: ياحسين، ياحسين. ياحسين، ياحسين. ياحسين، ياحسين!.. .
  
آغاز درگيري و پيشروي‌ها
به دنبال نفوذ نيروهاي خط‌شكن به مواضع دشمن، درگيري از حدود ساعت يك و نيم به بعد در سراسر منطقه آغاز مي‌شود.

محور شمال كرخه
از مسير رمل‌ها، در بخش شمال كرخه، 12 گردان پياده، در نقش نيروي احاطه‌كننده، شامل 11 گردان پياده از سپاه و يك گردان پياده از ارتش به همراه دو گردان تانك و يك گروهان مكانيزه، متشكل از يك گردان زرهي سپاه و يك گردان زرهي ارتش و يك گروهان مكانيزه از سپاه، حمله به سمت عمق جبهه‌ي دشمن را براي رسيدن به خطر استراتژيك تنگه‌ي چزابه آغاز مي‌كنند.
  
شيوه‌ي عبور و ضرورت حضور يگان‌هاي زرهي
در چنين اوضاعي، نيروهاي زرهي ارتش و سپاه - كه از غروب به تدريج حركت كرده و آخر شب روي جاده بودند -  بعد از آغاز درگيري و با شروع عمليات به حركت‌شان تا ديدگاه سوم ادامه مي‌دهند و با عبور نيروهاي پياده از معابر و خطوط اول، به تدريج، راه‌شان را در ميان تپه‌ها پيدا مي‌كنند. گردان‌ زرهي293 تيپ3 لشكر92 و تيپ14 امام حسين(ع) و يگان مستقل زرهي تحت امر قرارگاه هم مانند نيروها چندين بار مسير را گم مي‌كنند، اما در نهايت موفق مي‌شوند از موانع عبور كنند.

حسين خرازي شيوه‌ي حركت يگان‌هاي زرهي ارتش و سپاه را چنين توصيف مي‌كند:
چون دو سه مرتبه در اين رمل‌ها گم شديم و تانك‌ها از اين طرف به آن طرف رفتند، ولي الحق تا پاي هدف خيلي با ما خوب راه آمدند. آن‌ها چندين مرتبه در اين رمل‌ها حركت كردند و خدا هم خيلي كمك كرد. تانك‌هايي كه سالم آن پنج كيلومتر راه مي‌رود و مي‌ماند و خراب مي‌شود، با آن وضعيت حدود 9 تا 10 كيلومتر در رمل‌ تا پاي ديدگاه3 آمدند و از آن‌جا به بعد، چندين مرتبه در اين رمل‌ها گم شدند، ولي دوباره حركت كردند و جلو آمدند. (16)
با وجود بارش شديد باران و كندي طبيعي حركت نيروهاي پياده، متقابلاً شرايط جاده براي عبور و مرور خودروها و يگان‌هاي زرهي و مكانيزه به صورت مطلوب فراهم گرديد.
حسين خرازي در اين باره مي‌گويد:
آخرين نفربرهاي زرهي سپاه را تقسيم كرده بوديم كه تعدادي از آن‌ها در اين‌جا [خطوط رهايي نيروها در تپه سبز و شني خط حد تيپ34 امام سجاد(ع)] و تعدادي در ديدگاه اول و تعدادي در ديدگاه سوم و در عمق [مواضع] دشمن بود[ند] كه عمليات پشتيباني، تداركات و تخليه‌ي مجروح ما را در رمل‌ها به عهده داشتند. بچه‌ها از اين بابت [روحيه‌شان] خيلي تقويت شده بود، [ديگر] زرهي از خودشان [سپاه] بود كه پا به پاي [نيروهاي پياده]، زرهي‌شان هم پيش آمدند.
  حضور نيروهاي جهاد سازندگي در شب عمليات مغتنم شمرده مي‌شود و آنان با استفاده از لودر، بلدوزر و دستگاه‌هاي كشنده‌ي خودروهاي سنگين، كمك بسياري به گردان‌هاي زرهي و مكانيزه‌ي ارتش و سپاه - كه درصدد عبور از گردنه و عقبه‌هاي تند و سخت رملي برآمده بودند - مي‌كنند.
در همين خصوص يكي از نيروهاي جهادسازندگي خراسان مي‌گويد:
« شب عمليات كه از آن جاده، تريلركمرشكن با تانك عبور كرد، عمليات شروع شد. در محور تپه‌هاي الله‌اكبر مي‌خواستند به ما استراحت بدهند. مي‌گفتند شما به اندازه‌ي كافي زحمت كشيده‌ايد. قبول نكرديم. قرار شد از محور الله‌اكبر ما هم در عمليات باشيم.»
مجيد توكلي از نيروهاي اكيپ شناسايي، حوادث اين شب را اين‌چنين روايت مي‌كند:
تانك‌هاي چيفتن و PMP1‌ها آمده بودند در مسير قرار گرفته بودند، مي‌خواستند از مسير رملي با راهنمايي فانوس‌ها به سمت عمق مواضع دشمن در 25 كيلومتري بروند اين‌ها شروع كردند به حركت تا [اين‌كه همگي] به همان تپه‌ي [دارالشياع] رسيديم كه آن‌جا تصميمش [از قبل] گرفته شده بود.
حسين خرازي هم [در اين شرايط خطير]  منطقه ]عملياتي يگان خود[ را ] به طور موقت[ رها كرده و آمده بود اين‌جا، چراكه كليد فتح بستان اين [جا] است. [كه اگر] اين در [معبر يا راه] باز شود [ديگر مشكل] حل است.]در غير اين صورت [اگر اين در ]معبر[ باز نشود، همه ]نيروهاي حاضر در ميدان نبرد[ گير  مي‌كنند. ديگر  عرصه‌ي كارزار در جابرهمدان شروع شده بود و رمز عمليات را گفته بودند. حالا همه‌ي مشكل بستان و دارالشياع اين بود كه تانك از همين دارالشياع بالا برود. سرگرد صفوي و سروان روستا از گروهان تانك جلوتر بودند. علي حسيني، حسين خرازي و من [مجيد توكلي] رفتيم بالاي سر راننده‌ي تانك كه استواري بود و پشت تانك نشسته بود. حسين خرازي بهش [به او] گفت: برادر اگر تو از اين ارتفاع، تانك را بالا آوري پشت سرت همه بالا  مي‌آيند و اگر تو نتواني بالا بيايي انتظاري از بقيه نيست. بعد آن استوار كه پشت تانك بود گريه‌اش گرفت و گفت برادر خرازي 18 كيلومتر است كه مي‌گويم يا صاحب‌الزمان[عج]،  الان هم مي‌گويم يا صاحب‌الزمان[عج]،  من كه در اين 18 كيلومتر تانك را نياوردم، صاحب‌الزمان[عج]  آورده است، مگر اين‌جا را نمي‌توانم بالا ببرم. حسين خرازي او را گرفت و بوسيدش خيلي نكته‌ي جالبي بود [اين حرف‌ها] ما را [از نظر روحي] تكان داد. حالا اين‌قدر هم درگيري است. زمين و زمان آتش و گلوله است. عراق و ايران همه در محورهاي ديگر درگيرند. حالا ما اين‌جا گير كرده‌ايم كه اگر تانك از آن [تپه] بالا برود [مشكل] حل است. بعد از روبوسي خرازي با او، راننده‌ي تانك گفت: [حالا هم] مي‌گويم يا صاحب‌الزمان[عج]  و مي‌آيم بالا [تپه]، ما هم رفتيم بالاي تپه و ارتفاع دارالشياع ايستاديم و راننده‌ي تانك گريه مي‌كرد و مي‌گفت: يا صاحب‌الزمان[عج]  و فشار مي‌آورد به تانك، آن‌قدر فشار به موتور تانك آورد كه من گفتم الآن خود موتور تانك مي‌تركد. او [به پدال گاز] فشار داد و [دائم] مي‌گفت: يا صاحب‌الزمان[عج] و تانك همين جور، تكان مي‌خورد و كم‌كم تپه‌ي رملي را بالا آمد. وقتي رسيد به بالا‌[ي تپه] همه گفتند: الله‌اكبر، الله‌اكبر با تكبير گفتن همه، اصلاً انگار با رسيدن تانك به بالا[ي تپه] ما در كل عمليات پيروز شديم، اشك و گريه‌ي همه سرازير شده بود. بعد از آمدن اولين تانك به بالاي [تپه]كه با سختي و با صاحب الزمان[عج]  گفتن [همراه بود] همه‌ي كساني كه آن‌جا بودند، ديدند كه انگار جاده براي تانك‌هاي ديگر [هموار و] آسفالت شده و همه به راحتي بالا آمدند.
در همين خصوص ستوان غلامحسين دربندي از رزمندگان گردان145 تيپ3 زرهي لشكر92 اهواز ارتش در محور شمالي عمليات، مي‌گويد: «نيمه‌هاي شب، بي‌صدا از جاده‌يي كه در دل‌ رمل‌ها توسط رزمندگان جهادگر بدون سنگر كشيده شده بود، به طرف بستان حركت كرديم و به كمك نور فانوس‌هايي كه در داخل قوطي‌هاي كوچكي قرار گرفته بودند و رو به رزمندگان در دو طرف جاده، سوسو مي‌زدند، گذشتيم تا به پشت توپ‌خانه‌ي دشمن برسيم.»
مهندس حسن بيكي وقايع مرتبط با مساعدت جهاد به تجهيزات و خودروهاي سنگين نيروهاي شركت كننده در عمليات را چنين تشريح مي‌كند:
شب عمليات يك لحظه ديدم كه گردان‌[هاي] زرهي [سپاه] ارتش ايستاده و نمي‌تواند تكان بخورد. همان لحظه هم به من بي‌سيم زدند كه از محور راست بيا محور وسط. چون قبلاً ما فكر كرده بوديم هر آينه امكان دارد يك تانكي بخواهد از جاده عبور كند و نتواند برود، 8 تا بلدوزر گذاشتيم كه هر جايي ديديم تانك و نفربر توي رمل‌ گير كرد و ماند فوري بُكسل كنيم و 3 تا، تانك چيفتن را با بلدوزر بچه‌ها بُكسل كردند تا آن‌ها به خط مقدم بروند [طبق طرح مانور قرار اين بود] آن‌جايي كه تانك رفت نزديك مثلاً چزابه [آن وقت] بلدوزر بايستد كه در خط مقدم راننده‌ي بلدوزر شهيد شد، يعني با گلوله و تير مستقيم تانك، بلدوزر جهاد را زدند.
به دنبال فراهم شدن شرايط و باز شدن معابر وصولي به عقبه‌ي دشمن و شكسته شدن خطوط مقدم و دوم و احتياط‌هاي نيروهاي عراقي، ضرورت داشت تا نيروهاي زرهي به همراه نيروهاي پياده و شانه به شانه‌ي آنان در خطوط مقدم وارد عمل شوند.
در اين وضعيت لزوم ادامه‌ي حركت نيروهاي زرهي و مكانيزه به خطوط مقدم درگيري ضرورت يافته است و به دنبال تماس‌هاي مكرر، فرماندهان از طريق بي‌سيم مي‌كوشند تا اهميت موضوع را بيان و متعاقب آن نيروهاي زرهي را وارد عمل كنند.
تأكيدات فراوان فرماندهان قرارگاه و يگان‌هاي پياده‌ي سپاه، سرانجام كارساز و سبب مي‌شود تا تحركي از طرف واحدهاي زرهي انجام شود كه بدان اشاره مي‌شود.
گسيل نيروهاي زرهي از رمل‌ها، تپه‌هاي صعب‌العبور و جاده‌ي شني شاكريه به بستان و تاخت آنان به سوي خطوط درگيري، امكان الحاق و تداوم عمليات يگان‌ها را براي مراحل بعدي در محور شمال كرخه فراهم مي‌كند و به رزمندگان اسلام براي پيمودن گام‌هاي بعدي قوت قلب مي‌دهد.
گردان‌هاي مهندسي جهاد شبانه‌روز براي موفقيّت در عمليات تلاش مي‌كردند. فعاليّت آن‌ها كه از آبان‌ماه آغاز شد، در آذر نيز ادامه يافت و با شروع نبرد به اتمام نرسيد، بلكه بر شدّت آن افزوده شد. جهادگران هم‌پاي يگان‌هاي عمل‌كننده در شب اول حركت و به آن‌ها كمك كردند، طوري كه ناجي دستگاه‌هاي بسياري شدند. در صبح روز اول نيز بي درنگ در منطقه حاضر شدند و با توجيه حسين خرازي و رحيم صفوي براي مرحله و شب دوم وارد عمل شدند.
در اين هنگام، عراقي‌ها با تانك‌هاي مجهز خود نظير تي‌ـ72 - كه در مقابل يگان‌هاي تك‌كننده مستقر كرده‌اند به سوي نيروهاي حاضر در تنگه‌ي چزابه شليك مي‌كنند. با اين اقدام عراقي‌ها موقعيت رزمندگان به طور جدّي تهديد مي‌شود و هر لحظه امكان دارد جاي شكست با پيروزي تغيير كند.
ديگر هوا روشن شده و پاتك دشمن هم آغاز شده است. عراق با همه‌ي توان مي‌كوشد جلو رزمندگان را بگيرد. نيروهاي رزمنده زير آن آتش شديد مقاومت مي‌كنند، نيروهاي جهاد هم هم‌زمان با آنان با همه‌ي تجهيزات و امكانات‌شان، كار احداث خاكريز را تمام مي‌كنند. هر لحظه شليك‌هاي عراقي‌ها شديد‌تر مي‌شود. بلدوزرها پراكنده شده و به صورت خيز سنگر درست كرده‌اند.
با گشوده شدن مواضع اصلي دشمن در خط مقدم در چند محور شمالي و جنوبي، اوضاع تغيير مي‌كند، طوري كه اميد به اردوگاه رزمندگان باز مي‌گردد و فرماندهان عمليات نفس راحتي مي‌‌كشند و درصدد پياده‌سازي مراحل بعدي نبرد بر ‌مي‌آيند.
به اين ترتيب، با گذشت حدود يك ماه جنگ و گريز و اضطراب و دلهره، اولين حلقه‌ي استراتژي جديد نظامي ايران به همت قواي مسلح و با فداكاري نيروها و فرماندهان ارتش و سپاه و پشتيباني مردم با دست‌يابي به همه‌ي اهداف محقق و قرين موفقيت مي‌شود. اين پيروزي زمينه را براي برداشتن گام‌ها يا به تعبيري حلقه‌هاي بعدي استراتژي نظامي جمهوري اسلامي ايران فراهم مي‌كند.
  
نتايج و دستاوردها
اولين نبردي كه در چارچوب استراتژي نظامي ـ دفاعي ايران طراحي، تصويب و اجرا شد، عمليات طريق‌القدس نام گرفت كه جايگاه ويژه‌يي نزد نظاميان دارد. آگاهي از چگونگي اجراي چنين نبردي مي‌تواند براي مجموعه‌هاي آكادميك نظامي و غير نظامي مؤثر واقع شود. بدين‌منظور، لازم است نتايج و دستاوردهاي عمليات به دقت بررسي و تجزيه و تحليل شود. نتايج اين عمليات مسئولان كشور و فرماندهان نيروهاي مسلح را به تداوم استراتژي جنگ و اجراي گام‌هاي بعدي اميدوار كرد و آنان تصميم گرفتند با تدبير و دورانديشي، برنامه‌هاي اساسي‌شان را تا آزادسازي همه‌ي مناطق اشغالي ميهن اسلامي ادامه دهند.

عمليات طريق‌القدس دومين تجلي قدرت مردم در قالب نيروهاي بسيج و مردمي وابسته به سازمان سپاه در كسب پيروزي‌هاي بزرگ بود كه نتايج حضورشان در جبهه و موفقيت‌شان در ميدان‌هاي نبرد نشان‌دهنده‌ي درستي روش در سازمان‌دهي و به‌كارگيري نيروها بود. شايد بتوان گفت كه حضور گسترده‌ي نيروهاي مردمي در عمليات طريق‌القدس مهم‌ترين ويژگي اين عمليات بوده است.
  
خلاقيت در طراحي مانور و اتخاد تاكتيك مناسب در نبرد
تاكتيك ويژه در عمليات طريق‌القدس، عبور از منطقه‌ي تپه‌هاي رملي بود كه بر پايه‌ي خلاقيت و ابتكار عمل فرماندهان سپاه ، طراحي و با شجاعت نيروهاي مردمي و انقلابي و نيروهاي ارتش و  جهاد سازندگي اجرا شد و نقش مهم و تعيين‌كننده‌يي در كسب پيروزي داشت.

محسن رضايي فرمانده كل سپاه درباره‌ي احداث جاده در بين تپه‌هاي رملي مي‌گويد:
بين اين تپه‌هاي رملي كه بغل دشمن است، ما 15 كيلومتر جاده به ‌وسيله‌ي جهاد سازندگي درست كرديم. البته، از 15 كيلومتر تنها 5 الي 6 كيلومترش سخت بود، بقيه‌اش يك‌ مقدار علف‌زار بود كه مي‌شد [افراد و خودروها از روي آن] تردد كنند، آن 5 الي 6 كيلومتر را هم جهاد درست كرد. بعد [شرايط فراهم شد و] ما ديگر مي‌توانستيم از اينجا هم تانك بياوريم و هم نفرات رزمنده [نيروي پياده] را عبور دهيم.
تعبير سرهنگ علي صياد شيرازي از ارزش نظامي چنين جاده‌يي به ميزان چند لشكر نيرو بود.
حسين خرازي فرمانده تيپ14 امام حسين(ع) نيز در خصوص احداث جاده مي‌گويد: «چندين مرتبه خودمان رفتيم، ديديم كه واقعاً پياده‌روي مشكل بود، ولي ايشان (مسئول جهاد) به ما اميد مي‌داد و مي‌گفت كه جاده درست مي‌كنيم و جاده درست شد. با كار خيلي خوب جهاد سازندگي جاده‌يي كشيده شد كه جاده خيلي مرتب و مناسبي بود.»
در واقع، جاده از تپه سبز تا ديدگاه دوم و تا نزديكي چاه آب احداث شد و به دليل محدويت زماني و تجهيزاتي، فرصت نشد تا به ديدگاه سوم برسد و ادامه يابد. در انتهاي جاده نيز يك باند هلي‌كوپتر براي استفاده‌ي يگان‌ها در حين عمليات احداث شد. محلي نيز براي واحد بهداري در نظر گرفته شد تا مقارن با عمليات به وضعيت مجروحان عمليات با سرعت رسيدگي و به وسيله‌ي آمبولانس يا هلي‌كوپتر امكان جا به جايي و تخليه‌ي مصدومان فراهم شود.
دشمن پيش از عمليات، سمت اصلي تك نيروهاي خودي را تك جبهه‌يي با اتكا بر جاده‌ي سوسنگرد ـ بستان پيش‌بيني مي‌كرد؛ ضمن اين‌كه درك روشني از تاكتيك‌ها و ميزان قواي شركت‌كننده، به ويژه نيروهاي سپاه و بسيج نداشت.به همين دليل، با وجود هوشياري درباره‌ي چگونگي اجراي عمليات، از نظر تاكتيكي غافل‌گير شد. اين ويژگي‌هاي تاكتيكي سبب شد تا در عمليات طريق‌القدس پس از پيشروي نيروهاي خودي و تصرف مواضع ارتش عراق در محور شمالي، دشمن بلافاصله از مناطق اشغال شده در محور جنوب كرخه عقب‌نشيني كند.
ساختن چنين سازماني با چنين شيوه‌هاي نبردي متكي به انسان‌هايي خلاق و سازمان‌دهنده است. آنان تنها مديريت نمي‌كردند، بلكه در انتخاب نوع نبرد و خلق تاكتيك‌ها و ابتكارات رزم و همچنين در امور مربوطه به سازمان‌دهي ابتكاري و رزمي و نظامي نقش مؤثري داشتند.
در طول هشت سال جنگ تحميلي، سازندگي‌هايي انجام شد كه در آن‌ها تنها بر ابتكارات فردي بسيجي‌ها و نيروهاي جهاد تكيه مي‌شد، چراكه كشور در وضعيت تحريم بسيار سختي به سر مي‌برد. نمونه‌ي بارز مهندسي در طول دوران دفاع مقدس، احداث جاده‌ي بي‌نظير پيروزي (ابوذر يا شهدا) است. اين جاده در وضعيت بسيار سخت و دشواري و تنها با تكيه بر خلاقيت بسيجيان جهاد سازندگي ساخته شد. نسل حاضر به ويژه دانشجويان بايد تاريخ انقلاب و دوران دفاع مقدس را به دقت مطالعه كنند تا بدانند كه ايران چه دوران سختي را پشت سر گذاشته است.
در دوران دفاع مقدس و در سازمان جهاد، افرادي فعاليت مي‌كردند كه صرفاً مهندس نبودند و تنها براي سازندگي كشور تلاش مي‌كردند و در ازاي فعاليت‌هاي‌شان نيز نه تنها پولي دريافت نمي‌كردند، بلكه در بسياري از مواقع خود هزينه مي‌كردند و همه‌ي توان‌شان را صرف خدمت به نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران مي‌كردند.